مامان عصر رفته مراسم ختم و شب برگشته میگه فلانی رو دیدم(همسایه ی سابق)

که تبریک گفته که مبارکه آیدا ازدواج کرده :| مامانم تعجب کردم که کِی ازدواج کرده من خبر ندارم :||

مامان پرسیده حالا به شما کی گفته؟

طرف گفته فلانی(که میشه دوست نزدیک تر مامانم و عجیبه که خودش چرا از مامان نپرسیده)

 

حالا ما نمی دونیم قضیه چیه و کی این حرف رو دهن به دهن کرده و کلا چه نفعی برای چه کسی داره که من شوهر کردم یا نه؛

اما واقعا دارم به این نتیجه میرسم که تا همیشه ی دنیا جهان سومی باقی می مونیم چون صحبت کردن در مورد زندگی شخصی دیگران و حتی بدتر از اون شایعه پراکنی در مقیاس شهرستانی! برامون جذاب و لذتبخشه.

 

+خیلی برام آزاردهنده ست که حس میکنم خیلی ها منتظرن ببینن من دارم چیکار میکنم. اصلا حس خوبی نیست.

+وبلاگ امن نیست. چه وحشتناک.

+احتمالا با کتابا ازدواج کردم! چه حرف مسخره ای برای کسی که ماهی به زور یک بار از خونه میره بیرون و صبح تا شب تو اتاقش خودشو حبس کرده.


مشخصات

آخرین جستجو ها