چه روزهای بدی.

غمگینم.

از پریروز که خبر مرگ زنداییم رو شنیدم تو شوک هستم.

گریه های ما اونو برنمیگردونه.

من مطمئنم جاش تو بهشته.

اما صلوات میفرستم تا روح خودم آروم شه.


و نترسیم از مرگ
(مرگ پایان کبوتر نیست.
مرگ وارونه یک زنجره نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می‌گوید.
مرگ با خوشه انگور می‌آید به دهان.
مرگ در حنجره سرخ – گلو می‌خواند.
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.
مرگ گاهی ریحان می‌چیند.
مرگ گاهی ودکا می نوشد.
گاه در سایه نشسته است به ما می‌نگرد.
و همه می‌دانیم.
ریه‌های لذت، پر اکسیژن مرگ است).


مشخصات

آخرین جستجو ها